آذر ۱۲, ۱۳۹۹ سرزمین ما تاریخ و فرهنگ, شعر و ادب, موضوعات سایت ۰
سرزمین بختیاری در شعر پژمان بختیاری / اشعار پژمان به گویش بختیاری…
گر ایرانزمین بختیاری نداشت / بر آنم که از بخت یاری نداشت
حسین پژمان بختیاری، شاعر نامدار معاصر ایران، خود از سرزمین بختیاری برخاست و بخشی از دوران کودکی و نوجوانی خود را در دیار زیبای بختیاری گذراند زادگاه وی «دشتک بختیاری» است که در دامنه کوهساران بلند منتهی به «زردکوه بختیاری» و در کنار سرچشمه های اصلی رود «کارون» قرار دارد. بخش سرنوشت سازی از دوران رشد و بالندگی پژمان، در این منطقه از بختیاری سپری می گردد. در دشتک خواندن و نوشتن، اسب سواری، تیراندازی و فنون رزم را فرا می گیرد و به تجربه هایی فراموش ناشدنی دست می یابد که بنا بر نوشته های وی در سرنوشت ادبی و آینده وی تاثیر عمیقی بر جای گذارده است.
تاریخ و تمدن دیرینه سرزمین بختیاری در آثار و اشعار پژمان، جلوه ای خاص داشته و نشان از عشق و دلبستگی شاعر به زادگاه و تبار خود و دیار کهن بختیاری دارد. پژمان در باب تاریخ، فرهنگ و ادبیات بختیاری، بسیار قلم زده است. علاوه بر مقالات و نوشته های متعدد در این زمینه، اشعار بلند و زیبایی نیز در وصف بختیاری سروده است که جاودانه شده اند. توصیف سرزمین بختیاری در شعر پژمان بسیار زیبا و دلنشین است از جمله در مثنوی «بختیاری»، از دیار پدری و ارزش های بختیاری سخن می راند و این سرزمین دیرینه را به شکل حماسی و به زیبایی وصف می کند. در قطعه «آخرین شیر بختیاری» نیز هم به همین موضوع اشاره می کند و در منظومه «شهید عفت» پاکدامنی و شجاعت زن بختیاری را می ستاید. که در اینجا به برخی اشعار وی با موضوع مضامین بختیاری اشاره می کنیم:
شعر شورانگیز، حماسی پژمان بختیاری در توصیف سرزمین بختیاری و زادگاه خود (که در سال ۱۳۲۱ در دشتک سروده است)
بختیاری
بـه پیـرامُــن کـوهسـاری بلـنـد دیاری ست پـر مایـه و ارجمنـد
ده و بیشـه و دشت و آب روان زمینـی چو خورشیـد روشنروان
گرانبـار کـوهــی بلـنـد اختـری سپهـر افسـری ایـزدی گوهـری
همانا کـه آن مـرز مینـو سرشت بود لختی از خاک خـرّم بهشت
گریبـانش از گوهـر آکنـده است عبیرش به دامان پراکنده است
درآن سرزمین کرده جای نشست نـژادی جوانمـرد و ایران پرست
دلیــر و گران سنگ و پـولاد خـای سرافراز و با نـام و جنگ آزمای
سـواران شـیــر افـکـن پـیـلـتـن پدر بر پـدر گُـرد و شمشیـر زن
گـروهی چو خـورشیـد روشنگرا تبــاری ز خورشیــد روشن تـرا
مر آن مـرز را بختیاریسـت نام که بادش جهان رام وگردون به کام
گر ایران زمین بختیـاری نداشت بر آنم که از بخـت یاری نداشت
همه مردمش گُرد و شیر اوژننـد تو گـوئی مگر کـوهی از آهننـد
* * *
شبانگه ز گُردان گـردون شکـوه فرا گـرد آتش به دامـان کـوه
شـود انجمــن هــای پـرداختـه بـه آئیـن یـزدانـیــان ساختـه
سرایـد یکی مـرد پاکیزه مغز به شعر اندرون داستان های نغز
سخـن از نیـاکان فـراز آورد همـان فـرّ دیرینـه باز آورد
سراینده چـون بر خروشد همی دل شیـر مردان بجوشد همی
زبانش پـر از واژه پهلـوی ست زمینش پر از فر کیخسروی ست
بزرگانش از دوده ای پهلــوان هشیوار و دانـا و روشن روان
من اینک از آن ایـزدی گوهـرم که بر چرخ گردنده ساید سرم
نبینی بـه فـــرخ نیـاگان مـن به جز گُـرد تیـر افکن و تیغ زن
مرا دوده از برترین گوهر است نژادم ز خورشید روشن تر است
* * *
تو ای خـاک پاکیـزه آباد زی ز فـرمــان بیـگـانـه آزاد زی
توئـی مهــد فرمانـدهـان بزرگ چراگاهت آبشخور میش و گرگ
نبردی تو فرمـان یونـان و تور نمانـدی ز اورنــد دیریـنـه دور
بسی دیدی از آسمان روبهی نشدبیشه ات از نره شیران تهی
* * *
اگر سـوی آتشفشان خوانی ام و گـر بـر دم تیغ بنشانی ام
ز جـان و جهـان دوست تر دارمت
چه سان دامن از دست بگذارمت۱
پژمان بختیاری ـ دشتک پشتکوه ۱۳۲۱
آخرین شیر بختیاری
در فرو دست زردکـوه آن روز بیشه یی بود و آبشاری بود
آن طرف تر به زیر زانوی کوه بود غاری و ژرف غاری بود
وندر آن غـار ژرف، سالی چند جایگـه داشت پیلتـن شیری
شد تهیگـاه او به دست قضا ناگـه آمـاج سهمگیـن تیری
او به سر پنچگی در آن بیشـه والی کـوه و شـاه وادی بود
دست آهن فشار او همه عمر فارغ از ضعف و نامـرادی بود
جفت او پیش ازو به تیر اجل شد ز دنیا و او به دنیـا ماند
تا به تنهائی از جهـان برود در جهـان بـزرگ تنهـا ماند
چشم آتش فشان او آن شب گوش می کرد بر ترانه مرگ
روزگـار گذشتـه در نظـرش بود رقصان در آستانه مرگ
با زمـان هـای ناپـدیـد شده قصـه می گفت، بـی زبـانی او
در غبـار گذشتـه می لغـزید نقش کـم رنـگ زندگـانی او
نالـه ی شوم بـاد بهمـن ماه لرزه بـر پیکـر شـب افکندی
بر تن زخمناک شیر از خشم شعلـه ها آتش تـب افکندی
ساعتی روی دست خسته نهاد سر سنگیـن پـر غـرورش را
لحظه یی با لب زبـان بوسید زخم سوزان و خون شورش را
گفت بر خیز و ایستـاده بمیر که جز این درخور دلیران نیست
مرگ در بستر ار سـزا باشد روبهان راست،بهرشیران نیست
جنبشی کرد و با تلاش و غرور تکیه بر دست و پای لرزان داد
مرگ را آستین گرفت و کشید جان بدو داد و سخت ارزان داد
ماند گردن فـراز و دندان را روی دندان خون گرفته فشرد
غرشی کرد ودر سیاهی شب آخـریـن شیـر بختیـاری مرد
ای گـرفتـار زندگانی و مرگ پند از آن شیر تیر خورده بگیر
گر میسر شود چو شیـر بِـِزی (زندگی کن)
ور میسر نشد چو شیـر بمیـر
اشعاری از پژمان به گویش بختیاری
بی عشق تو
ای به قربون تو بی عشق تو جون سی چِنُمه ار کف پات نبوسم مو دهون سی چِنُمه
یعنی: ای به قربان تو بی عشق تو جان چه به دردم می خورد ، اگر کف پایت را نبوسم دهان به چه کارم می آید.
مو نَمهنم تو بِمهنی که مو خارم تو گلی جون تونی ارتونبوی وام دیه جون سی چنمه
یعنی: من نمانم تو بمانی که من خارم تو گلی ، جان تویی اگر تو نباشی با من، جان را برای چه می خواهم.
ار نگم دردت چینام که تو امیـد مُنی* سی چه کرکر بکنم وا کَس وزون سی چنمه
یعنی: اگر نگویم دردت را بچینم که تو امید منی، برای چه با کسی صحبت بدارم زبان را می خواهم چه کنم.
ارتو شُل شُل نکنی وا کَـد و بالا من مال بهلمی کُه بگرم مال و بهـون سی چنمه
یعنی: اگرتو باقد وبالای خود درخیمه گاه نخرامی،مرابگذارکوه بگیرم (دیوانگی کنم)خیمه گاه وخیمه رابرای چه می خواهم
مچد ایرم که دعا ور تو و جون تو کنم ار نه سجاده و تزبیـه و قرون سی چنمه
یعنی: (به)مسجد می روم که دعا بر تو و جان تو بکنم، وگرنه سجاده و تسبیح و قرآن را برای چه می خواهم.
به زمین و زمـون جا نگرهدم چه کنم بی گل ری توزمین سی چه زمون سی چنمه
یعنی: در زمین و زمان آرام نگرفتم چه کنم ، بی گل روی تو زمین را برای جه زمان را برای چه می خواهم.
تیر مرزنگ تونه خردم و رهدم به جریت هی کر زال بگو تیـر و کمـون سی چنمه
یعنی: تیر مژگان تو را خوردم و به سر افتادم ، آهای پسر زال (رستم )بگو تیر و کمان به چه کارم می آید.
بخت خو گرهده
ندونم بیـار بیدم یـا دیدُمـهِ خَو بال رُو به سا درخت چی یه پاره افتو
یعنی: نمی دانم بیدار بودم یا دیده ام خواب، کنار رود به سایۀ درخت مانند یک پاره آفتاب.
تاکه تِی زیدم به یک،دیدمت ز اوبا فینگـه وا بیدی و فیچستی من اَو
یعنی: تا که چشم زدم به هم دیدمت از آن سو(ی رود) ، شراره شدی و جستی به میان آب.
تش به جون اَو گِرا، تش وند به جونم به تِکت پِنگ اِوَنـه به لَوت اِنه لَو
یعنی: آتش به جان آب گیراد آتش افکند به جانم، به ساق تو پنجه می افکند به لبت می گذارد لب.
ار به خَو اِی بینمس هی ملکمیت هی مکنم زی خو بیـار بُوَرم به او خَو
یعنی: اگر به خواب می بینمش های«ملک الموت» های، مکن مرا ازین خواب بیدار، ببر مرا به آن خواب (خواب ابدی)
بخت خَو گرهدُمه، ز خو بیـار کن ای خدا فقط یه شو یه شو نه هر شو
یعنی: بخت خواب گرفته ام را از خواب بیدار کن، ای خدا فقط یک شب ، یک شب نه هر شب.
به نقل از : کتاب زندگی و اشعار پژمان بختیاری ، پژوهش و تدوین: رضا بهرامی دشتکی
پژمان بختیاری در لباس محلی و بختیاری در آن روزگار حدود یک قرن پیش لباس رسمی بختیاری و ایرانیان شامل کلاه خسروی و قبا و سرداری بود و شبیه لباس اهل علم و روحانیت که در اینجا احتمالا پژمان در هنگام تحصیل بوده است. کلاه خسروی بختیاری از ابتدا وجود داشت. چوقا و دبیت نیز در میان مردمان بختیاری رواج داشت که بعدا نماد لیاس بختیاری گردید.
زندگینامه و اشعار پژمان بختیاری
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
ویژه تاریخ و فرهنگ ایران و سرزمین بختیاری، سرزمین آفتاب، سرزمین آزاد، سرزمین آریایی، سرزمین کوهساران بلند، سرزمین رودهای خروشان، سرزمین چشمه ساران زلال، سرزمین جنگلهای سرسبز، سرزمین دشت های زیبا، سرزمین برف و آب و آفتاب، سرزمین تاریخ و تمدن دیرینه، سرزمین فاتحان مشروطیت، سرزمینی در قلب ایرانزمین… بختیاری بزرگترین قوم ایرانی و آریایی در ایران و تنها قوم صددرصد شیعه..*این سایت آزاد، مستقل و مردمی است. تاسیس1391
شهریور ۳۱, ۱۳۹۷ ۲۶
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ ۲۴
آذر ۱۷, ۱۴۰۲ ۲۳
آذر ۱۰, ۱۳۹۱ ۲۱
تیر ۱۲, ۱۳۹۵ ۱۶
خرداد ۰۲, ۱۳۹۵ ۱۶
آبان ۰۶, ۱۳۹۵ ۱۵
خرداد ۲۰, ۱۳۹۲ ۱۳
مرداد ۱۰, ۱۳۹۵ ۱۲
دی ۰۳, ۱۳۹۴ ۱۰
آذر ۱۱, ۱۴۰۲ ۹
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
شهریور ۰۸, ۱۳۹۵ ۸
مهر ۲۶, ۱۴۰۱ ۷
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳ ۰
اردیبهشت ۱۰, ۱۴۰۳ ۰
اردیبهشت ۰۷, ۱۴۰۳ ۲
اردیبهشت ۰۵, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۲۹, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۲۴, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۱۹, ۱۴۰۳ ۰
اسفند ۲۵, ۱۴۰۲ ۱
اسفند ۲۴, ۱۴۰۲ ۲
اسفند ۲۰, ۱۴۰۲ ۰
اسفند ۱۷, ۱۴۰۲ ۰
5 ماهپیش
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
📙کتاب” دشتک بر بلندای تاریخ ” منتشر شد. کتاب “دشتک، بر بلندای تاریخ بختیاری” تالیف «رضا بهرامی دشتکی» پس از سالها...خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
معرفی کتاب: این اثر پژوهشی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در فهرست آثار فاخر قرار گرفت و مورد حمایت ویژه واقع گردید…...اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
تاریخ بختیاری از آغاز تاکنون مقدمه: سرزمین ایران از آغاز دوران تاریخی به تدریج شاهد شکل گیری کهن ترین تمدن های بشری بود...اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳ ۰
پژمان بختیاری در کلام دکتر کزازی دکتر میرجلال الدین کزازی استاد بزرگ زبان و ادبیات پارسی در سخنانی درباره شخصیت شاعر...اردیبهشت ۰۷, ۱۴۰۳ ۲
آثار منظوم و منثور پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر + نصاویر فهرست کتاب ها و آثار پژمان بختیاری: پژمان بختیاری شاعری...فروردین ۲۹, ۱۴۰۳ ۰
زندگینامه دکتر قیصر امین پور (۱۳۳۸-۱۳۸۶) از شاعران بزرگ معاصر دکتر قیصر امینپور از شاعران بزرگ ایران پس از انقلاب...اسفند ۲۴, ۱۴۰۲ ۲
صفحه پژمان بختیاری ویژه زندگی، اشعار و آثار حسین پژمان بختیاری شاعر بزرگ ایران ■ـ زندگینامه پژمان بختیاری ...اسفند ۱۷, ۱۴۰۲ ۰
در همین کوهستان زنی می زیسته که برابر صد مرد در سرنوشت تاریخ معاصر ما دخیل بوده است. مقصودم «بی بی مریم بختیاری» است…...اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ ۲۴
رضا بهرامی نویسنده و پژوهشگر رضا بهرامی دشتکی(نویسنده و پژوهشگر) رضا بهرامی دشتکی نویسنده و پژوهشگر ایرانی اهل دشتک...آذر ۰۳, ۱۴۰۲ ۶
زندگینامه و اشعار پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر زندگی نامه پژمان بختیاری (۱۳۵۳ـ ۱۲۷۹) حسین پژمان بختیاری،...تیر ۲۲, ۱۴۰۲ ۰
سردار اسعد چهره ملی و مذهب گرا در مشروطیت (به مناسبت ۲۲ تیرماه سالروز فتح تهران توسط بختیاریها و ۲۵ تیر ۱۲۸۸ سالروز...سرزمین بختیاری در قسمتهای وسیعی از فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در میان رشته کوه های زاگرس میانی اغلب در استان های: «چهارمحال بختیاری، خوزستان، اصفهان، لرستان، کهگیلویه بویراحمد» و بخش هایی از استانهای «فارس، بوشهر، مرکزی، ایلام و..» قرار دارد.
علاوه بر آن جمعیت عظیمی از بختیاری ها در تهران، اصفهان، شیراز، اهواز، قم و کرج و.. سکونت دارند و با احتساب سایر اقوام لرتبار گستره وسیع تری پیدا می کند. سرزمین پهناور بختیاری از موقعیت طبیعی و جغرافیایی ویژه ای در قلب ایران زمین برخوردار است.
بزرگترین رودخانه های کشور «زاینده رود»، «رود کارون» و «رود دز» از «زردکوه بختیاری» سرچشمه می گیرند. با طبیعت بکر و زیبا، رودهای خروشان، چشمه ساران زلال، جنگلهای سرسبز و مناطق دیدنی و گردشگری بی نظیر...