مهر ۰۷, ۱۳۹۶ سرزمین ما ـ مشاهیر و مفاخر بختیاری, تاریخ و فرهنگ, موضوعات سایت ۱
شرح حال برخی علما و عرفای بزرگ بختیاری
اشاره: قوم بختیاری از اقوام بزرگ ایرانی و آریایی در ایران به شمار می روند که در بخش های وسیعی از مناطق و استانهای مرکزی و جنوب غربی کشور زندگی می کنند و همواره در تاریخ ایران زمین نقش اساسی داشتند. بختیاری ها پیش از سایر اقوام ایرانی به مکتب اهل بیت(ع) و تشیع گرایش یافتند در حالیکه سایر اقوام ابتدا سنی شدند و بعدها به شیعه گرایش یافتند. از این رو می بینیم قوم بختیاری تنها قوم بزرگ کشور است که صددرصد شیعه هستند و سرزمین بختیاری در طول دوره های سخت تاریخی همواره پناهگاه نوادگان اهل بیت (ع) بوده و وجود امامزاده ها و زیارتگاه های فراوان و حضور سادات در جای جای سرزمین بختیاری و عرفا و علمای بختیاری گواه اعتقاد راسخ آنان در این باره است. بی بی مریم بانوی سردار و مبارز بختیاری در خاطرات خود می نویسد: پدرم مسلمان حقیقی بود و در مذهب خیلی متعصب بود همیشه نماز شب می نمود تمام سال پنج شنبه و دوشنبه ها در هر فصل روزه می گرفت به فقرا خیلی پول می داد…» و در شرح حال سردار اسعد از رهبران بزرگ مشروطیت آمده است: چندین بار با پای پیاده به سفر حج رفت و همه ساله مبالغی را برای بازسازی عتبات در نجف و کربلا پرداخت می کرد و دیگر مفاخر بزرگ بختیاری مانند پژمان بختیاری، داراب افسر بختیاری، علیمردان خان و … پایبند به اصول مذهب و از ارداتمندان به اهل بیت (ع) بودند. از سرزمین بختیاری علما و عارفان بزرگی برخاستند همچون: علامه شیخ یعقوب بختیاری، بابارستم بختیاری، شیخ جمال الدین ایذجی، واعظ مالمیری، شیخ عبداله پیاده … که به شرح حال برخی از آنان اشاره می شود: ـ سایت سرزمین ما
بابا رستم بختیاری از عرفای بزرگ
بابا رستم بختیاری از عارفان مشهور قرن سیزدهم قمری است که در ابتدای دوره قاجاریه می زیست. در کتاب « تاریخ اصفهان» از بابا رستم، با نام رستم بیک یاد می شود که از مشایخ سلسله چشتیه بود و مزار وی در مقبره شاه سیدعلی اکبر قمیشه است.(در ۱۸ کیلومتری شمال شرقی شهرضا اصفهان) بابا رستم بختیاری پایه گذار مکتب عرفانی بود که بسیاری از علما و عرفای بزرگ تا عصر حاضر شاگردان آن بودند از جمله، حاج میرزا صادق تخت فولادی و شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و شاگردان آنها که در مکتب بابارستم رشد یافتند.
در احوالات او گفته اند «وی سیدی از افراد ایل بختیاری بود که ابتدا لشگری و از سواران بختیاری در اصفهان بود و در قوای نظامی اشتغال داشت اما بر اثر تحولات روحی و معنوی به وادی سیر و سلوک قدم نهاد » (۱ )و به مراتب بالای عرفان و معنویت دست یافت. بابا رستم پس از خروج از منصب نظامی گری، در شهر اصفهان سکونت اختیار کرد و در تکیه «مادر شاهزاده» یا تکیه شیخ محمدتقی رازی تخته فولاد که در بخش جنوب غربی تخت فولاد و شمال تکیه خوانساری قرار دارد ، بسر می برد. اصل تکیه به پیش از دوره قاجار می رسد. اما وقتی مریم بیگم دایه محمدمیرزا فرزند فتحعلی شاه حاکم اصفهان در سال ۱۲۴۶ قمری وفات یافت این تکیه و مقبره برای وی ساخته شد. به همین خاطر تکیه به نام « مادر شاهزاده » مشهور است. این تکیه و بسیاری از تکایای دیگرموقوفاتی داشتند که در آمد حاصله از آنها صرف تامین هزینه های نگهداری این تکایا و همچنین پرداخت حقوق خادمان و نگهبانان می شد. به همین خاطر این تکایا می توانست جایی برای سکونت ، زهد ، عبادت و ریاضت باشد. نقل می کنند برخی از این تکیه ها دارای دخمه هایی بودند که جایگاه عرفا و صوفیان بود. کلمه «بابا» اصطلاحی بود که از زمان سلجوقی رواج پیدا کرد ولی از قرن هفتم و هشتم بسیار متداول گشت و به عرفا و صوفیه داده می شد و معنای آن پیر ، قلندر ، سرکرده ، پیران کامل ، سالخورده و عنوان احترامی برای صوفیان ، عارفان و حکیمان در زبان های فارسی و ترکی بوده است . مشهورترین عارفانی که با کلمه بابا معروف هستند ، می توان از باباطاهر، بابا جعفر، بابا افضل کاشی، بابا کمال خجندی ، بابا رکن الدین ، بابا محمود ، باباقاسم ، بابا کوهی، باباخداداد ، بابافغانی ، بابا نعمت الله نخجوانی و…. نام برد.در قرن هشتم و نهم اغلب این باباها در اصفهان رندگی می کردند.
بابارستم زاهدی عابد و سالکی وارسته بود که مراحل سیر و سلوک را طی کرده بود و به درجات بالای عرفان و کمال رسید. پاهای بابا رستم بر اثر زیاد ایستادن جهت عبادت و نماز از قدرت افتاده بود ، بطوریکه در موقع حرکت می شلید و به سبب بیداری مداوم نیز یک چشمشان دید خود را از دست داده بود. گاهی با گویش بختیاری با خداوند مناجات و راز و نیاز می کرد و با شوخ طبعی می گفت: «خدایا شَلُم کِردى، کورم کِردى دِی چه زِ مو اِخوهی؟» (خدایا مرا لنگ و کور کردی دیگر چه از من می خواهی) بابارستم هنگامی که قصد داشت با کمک شاگردش حاج محمدصادق تخت فولادی به زیارت خانه خدا مشرف شود ، در راه در شهرضا فوت و در جوار آرامگاه امام زاده شاهرضا به خاک سپرده شد. اگر چه در کتاب« تاریخ اصفهان » محل آرامگاه بابارستم را در مقبره شاه سیدعلی اکبر قمیشه شهرضا ذکر شده است. لیکن به استناد شواهد بسیاری و از جمله تایید فرزند بزرگوار مرحوم آیت الله نخودکی ، مقبره این شخصیت عارف ومتأله درکنار مقبره فقیه ، فیلسوف و زاهد مرحوم میرزامحمدعلی خلیفه سلطانی قرارداشته است. محل آن به موازات چهارمترارتفاع ازسطح مقبره درسمت جلوی آخرین قطعه گلزارشهداء(رضوان الله علیهم أجمعین) میباشد، در باره دوره حیات بابا رستم با استناد به زمان و تاریخ ساخت و بازسازی کامل تکیه و تاریخ فوت شاگرد و مریدش حاج محمد صادق تخت فولادی که در سال۰۱۲۹۰ق. دارفانی را وداع گفت، می توان گفت که این عارف مشهور در قرن سیزدهم قمری می زیست.
شاگردان
عارفان و سالکان بزرگی از محضر بابا رستم فیض بردند و پرورش یافتند. یکی از معروفترین شاگردان وی مرحوم « حاج محمد صادق مشهور به تخت فولادی است. که از عرفای بزرگ قرن سیزدهم و استاد سیر و سلوک مرحوم «حاج شیخ حسنعلی نخودکی» ( ره ) بود. ملاعلی اکبر به واسطه کرامتی که از حاج محمدصادق دید به مدت ۲۲ سال از محضرش بهره مند گردید و پسرش شیخ حسنعلی را از سن ۷ تا ۱۱ سالگی به وی سپرد تا زیر نظر ایشان تربیت شود. حاج محمد صادق که در اواخر سلطنت فتحعلی شاه قاجار زندگی می کرد ، در شهر اصفهان به کار رنگرزی اشتغال داشت. سید ابوالحسن حافظیان مشهدی ، شاگرد حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی بود و استاد قنبری شاگرد عارف جلیل القدرسید ابوالحسن حافظیان مشهدی است. آقامیرزا محمدحسن تخت فولادی نیز شاگرد و جانشین حاج محمد صادق تخت فولادی بود
آشنایی حاج محمدصادق با بابا رستم
در باره زندگی حاج محمدصادق و چگونگی روی آوردن وی به عرفان آورده اند: «در اوایل جوانی به کار رنگرزی اشتغال داشته عادت او در جوانی این بود که با وجود نا امنی حاکم بر شهر هر روز عصر با شاگردان برای تفریح از شهر اصفهان خارج می شدند و به جهالت و عیاشی می گذراندند.. روزی به هنگام غروب که از دروازه شیراز به طرف شهر باز می گشتند، در بین راه در قبرستان تخت فولاد از دور چشمشان به پیرمردی می افتد که سر بر زانوی تفکر نهاده و در خود فرو رفته بود. حاجی به شاگردان خود می گوید : « هنوز تا غروب آفتاب وقت زیادی است برویم و قدری با این پیر شوخی و مزاح کنیم پس از فرارسیدن غروب به شهر باز می گردیم.» به پیرمرد نزدیک می شوند و سلام می کنند . پیرمرد سر برداشته و جواب سلام می دهد و دوباره سر به زانو می گذارد. می پرسند اسم شما چیست ؟ از کجا آمده اید؟ چکاره هستید ؟ پیر جوابی نمی دهد حاج محمدصادق با ته عصایی که در دست داشتند به شانه پیرمرد می زنند و می گویند: « انسانی یا دیوار که هر چه با توصحبت می کنیم جوابی نمی دهی؟» باز هم جوابی نمی شنوند . لاجرم ایشان به همراهان می گویند: « برگردیم برویم ایستادن بیش از این نتیجه ای ندارد» چند گامی که از او دور می شوند آن مرد بزرگ سر بر می دارد و به مرحوم حاج محمد صادق می فرماید: «عجب جوانی هستی، حیف از جوانی تو!» و دیگر حرفی نمی زند . مرحوم حاج محمدصادق با شنیدن این کلمات دیگر خود را قادر به حرکت نمی بیند ، می ایستد و کلید دکان را به شاگردان می دهد. سپس خود بر می گردد و در خدمت پیر می نشیند. تا سه شبانه روز پیر سخنی نمی گوید جز اینکه هر چند ساعت یکبار بر سبیل استقهام می فرماید: اینجا چه کار داری ؟ برخیز و به دنبال کار خود برو. بعد از سه شبانه روز پیر روشن ضمیر به مرحوم حاجی می فرماید: شغل شما چیست ؟ می گوید رنگرزی. پیر می فرماید: پس روزها برو و به کسب خود مشغول باش و شبها اینجا بیا. حاجی به دستور پیر عمل می کند. روزها به شغل رنگرزی مشغول بوده و شبها با درآمد روزانه خود به خدمت پیر می آید که نامش « بابا رستم بختیاری» بود . آن پیر بزرگوار نیز وجوه مزبور را تماما به فقرا ایثار می کرد. حتی اعاشه مرحوم حاج محمد صادق نیز از ِقبل مرحوم بابا رستم تامین می گردید . پس از یکسال مرحوم بابا رستم می فرماید دیگر رفتن شما به دکان رنگرزی ضروری نیست ، همینجا بمانید. مرحوم حاجی در آن محل که امروز به نام تکیه مادر شازده در قبرستان تخت فولاد اصفهان معروف است، می ماند مدت یکسال تمام شبها را به تهجد وعبادت و روزها را به ریاضت می گذراند.
پس از یکسال در روز عید قربان مرحوم بابا به مرحوم حاجی می فرمایند : امروز به شهر بروید. به منزل فلان شخص مراجعه کنید و جگرگوسفندی را که قربانی کرده اند ،بگیرید. بعد در ملاء عام هیزم جمع کنید و اینجا بیاورید. شخصی را که مرحوم بابا رستم نام برده بودند کسی بود که مرحوم حاجی محمدصادق با ایشان از قبل میانه خوبی نداشتند به این علت حاجی جگر گوسفندی را از بازار خریداری می کنند و قدری هیزم هم از نقاطی خلوت جمع آوری می کنند و با خود می برند. چون به خدمت بابا می رسند، ایشان با تشدد می فرمایند: هنوز اسیر هوی و هوس خود هستی و خلق را می بینی. جگر را خریدی و هیزم را از محل خلوت جمع نمودی!. سالی دیگر می گذرد. یک روز که مرحوم حاجی برای انجام حاجتی به شهر می روند در راه مقداری کشمش خریده و می خورند . پس از مراجعت مرحوم بابا با تغیر و تشدد می فرمایند : هنوز هم گرفتار هوای نفسی مرحوم حاجی می گوید آنگاه تصمیم گرفتم چند ساعتی از نزد ایشان دور شوم بلکه غضب مرحوم بابا فرو نشیند، ولی به محض آنکه راه اقتادم از اطراف بر من سنگ باریدن گرفت ناگاه مرحوم بابا با صدای بلند فرمودند: دو سال زحمت تو را کشیده ام کجا می روی؟ برگشتم و فهمیدم که غضب ایشان بر حسب ظاهر خشم و غضب است ولی در باطن جز رحمت و محبت چیزی نیست. یکروز بابا رستم به حاجی می فرمایند : بروید شهر مقداری ماست بخرید و بیاورید، مرحوم حاجی طبق دستور عمل می کنند . در مراجعت با یکی از سواران حکومتی برخورد می کنند . سوار از ایشان می خواهد که از لباسها و اسبش نگهداری کنند تا او در رودخانه شنا کند ، مرحوم حاجی می فرمایند وقت ندارم و باید بروم آن مرد جاهل با دست تازیانه به سر حاجی می زند بطوریکه سر ایشان می شکند و ماست ها میریزد. مرحوم حاجی با سکوت خود را در کنار رودخانه تمیز می کنند . مجددا” ماست می خرند و مراجعت می نمایند. بابا علت تاخیر را جویا می شوند حاجی قضیه را شرح می دهند. بابا می گویند شما چه عکس العملی نشان دادی ؟ حاجی می گوید هیچ نگقتم و جزای عمل او را به خدا واگذار نمودم. می فرمایند: کار خوبی نکردی . برای اینکه او سر شما را شکسته به خدا واگذارش نمودی. فورا” با عجله برگرد و جواب او را با تغیر و تشدد بده . مرحوم حاجی فورا” بر می گردند. ولی هنگامی می رسند که کار از کارگذشته و اسب او را بر زمین زده و هلاکش کرده است.
مرحوم حاجی چند سالی در خدمت مرحوم بابا رستم به ریاضت خود ادامه داده شبها را تا صبح بیدار و به عبادت مشغول بوده اند. خود ایشان فرموده اند هر زمان که خواب بر من غلبه می کرد، مرحوم بابا می فرمود: صادق اینجا محل خواب نیست اگر می خواهی بخوابی به خانه خود برگرد. حاجی فرموده بود پای مرحوم بابا بر اثر زیاد ایستادن جهت عبادت و نماز از قدرت افتاده بود ، بطوریکه در موقع حرکت می شلید و به سبب بیداری مداوم نیز یک چشمشان دید خود را از دست داده بود. لذا ایشان به لهجه بختیاری با خداوند مناجات و عرض می کرده است : « خدایا شلم کردی ، کورم کردی ، دیگراز من چه می خواهی؟» این وضع ادامه داشته تا بعد از چند سال که روزی حضرت بابا به حاج محمدصادق می فرمایند : آرزو دارم به سفر حج مشرف شوم ولی استطاعت بدنی و قدرت راه رفتن ندارم. مرحوم حاج محمدصادق می فرمایند : من شما را به پشت می گیرم و به مکه می برم ، حضرت بابا می پذیرد. از اصفهان لباس احرام تهیه می کنند و مرحوم حاجی ایشان را بر پشت می گیرد و به عزم سفر بیت الّله راه می افتند . وقتی که به شاه رضا که ۱۴ فرسنگ با اصفهان فاصله دارد می رسند ، حضرت بابا می فرماید: « عمر من به پایان رسیده است . امشب این خرقه تهی خواهم کرد مرا غسل دهید و با این لباس احرام مرا کفن و دفن کنید. سه شبانه روز بر قبر من بیتوته و قرآن تلاوت کنید و بعد برگردید» مرحوم حاج محمد صادق مطابق دستور عمل می کند و بعد از انجام مراسم به اصفهان باز می گردد و سال دیگر به نیابت از طرف مرحوم بابا به قصد زیارت بیت الّله از اصفهان حرکت می کند.»۳ و ۴
عالم برجسته علامه شیخ یعقوب بختیاری
شیخ یعقوب ابن ابراهیم ابن جمال الدین بن ابراهیم البختیاری الحویزی الاصفهانی در آغاز نیمه دوم قرن یازدهم ه.ق. در سرزمین بختیاری دیده به جهان گشود. وی در شوشتر ، هویزه و شیراز به تحصیل علوم دینی پرداخت. در شهر شوشتر در محضر سید نعمت الله محدث جزایری کسب فیض نمود و بیشتر اوقاتش در شهر شوشتر بود وی عالمی فاضل و یکى از اعلام تفسیرى قرن یازدهم و دوازدهم هجرى در دوره صفویه بود که در ادب ، فقه و حدیث و تفسیر تبحر فراونی داشت. چون بخشی از عمر خود را در حوزه علمیه هویزه که در آن روزگار حوزه ای معروف بود ، گذراند ملقب به هویزی گردید. وی به شهر اصفهان نیز مسافرت کرد و بخشی از عمر خود را در این شهر به تحصیل و تدریس علوم دینی و ارشاد مردم اختصاص داد و از این جهت به اصفهانی نیز شهرت پیدا کرد. سیدعبدالله جزایری در کتاب تذکره شوشتر درباره وی می نویسد: « وی در علوم عربیّت از نحو و صرف و لغت و معانی و قرائت نظیر نداشت و در فقه و حدیث و اصول نیز مسلم و مرجوع الیه بود و مصنّفات بسیار مبسوطه و مختصره و حواشی بر اکثر کتبی که از نظر گذرانیده بود نوشته نهایت چون در امر فتوی قدری تعجیل و به روایات شاذّه و اقاویل مجهوله متروکه بسیار تعویل می نمود مصنّفات فقیّهه ی او مهجور و فوائد و تحقیقات او غیر مشهور مانده و او از جمله ی معمّرین بود و در سال چهل و هفت در حویزه وفات نمود.» (جزایری ، ۱۳۸۴:۱۵۵).سید عبدالله جزایری که از شاگردان شیخ بود ، کتب و مباحث « مقدمات »، « الصلاه » و« الکشاف» را از ایشان تلمذ نمود.
آثار علامه شیخ یعقوب بختیاری
شیخ یعقوب عالمی بزرگ و صاحب فتوا بود از چنان توانایی و اشراف علمی برخوردار گردید که برکتب معروف زیادی حاشیه و توضیحات نوشت ، مانند: شرح کامل صحیفه سجادیه که مرحوم صدر صاحب شیعه آن را مشاهده نموده است. ۱ـ شرح الشرائع ۲ـ شرح زیده الاصول ۴- حاشیه الفیه شهید ۵- شرح فروع الکافی ۶- حاشیه علی تصریف زنجانی – حاشیه کنز العرفان ۸- شرح دیباچه حاشیه ملاعبدالله ۹- حاشیه علی تهذیب المنطق الشهابادیه ۱۰ حاشیه بر مغنی اللبیب شیخ صاحب تالیفات فراوانی نیز بود که عبارتنداز : – الاعتبار فی اختصار الاستبصار ( در کتاب تذکره القبور الاسفار آمده است) در سه جلد ــ در تجوید قرآن ۲-الجرائد در اخلاق الخرائد فى الاخلاص صوافی الصافی: . این تفسیر که برگزیده هایى از تفسیر الصافى فیض کاشانى است که جهت تعمیم استفاده مردم از آن تفسیر, انتخاب و گزینش نموده است این تفسیر مبسوط و مفصل و در مجلدى بزرگ قرار گرفته است , به حدى که از حدود ترجمه خارج و داخل در مقوله تفسیر بوده , عارى ازفواید ادبى نیست. فراغت از تحریر و استنساخ آن , در غره ذى قعده الحرام ۱۱۴۰ صورت پذیرفته است مرحوم حـاج آقا بزرگ تهرانى طبق نقلى که در الذریعه دارد, بخشى از آن تفسیر را از آغاز سوره الملک تا پایان قرآن مجید دیده است , و نام آن صوافى الصافى مى باشد. مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانى در موردمحل نگهدارى آن مى نویسند: ((نسخه اصلى این تفسیر, پیش ابوالمجد آقا رضا دراصفهان یافت مى شود. گـویا اخیرا از کتابخانه ایشان , به کتابخانه آقاى سید محمدعلى روضاتى در اصفهان انتقال یافته است. و دیگر در کتابخانه حاج ملا باقرشوشترى یافت مى شود. ۱۴ ـ الفوائد در اخبار ۱۵- خلاصه الاقول در باره رجال حلی که در سال ۱۰۹۵ پایان یافت ۱۶- لطا ئف الافهام که به سال ۱۱۰۳ نگارش یافت. ۱۷- النور الساطع ۱۸- الخمائل ۱۹- رساله صرف ۲۰- رساله الصلاتیه ۲۱- کتاب النحو ۲۲- ادعیه مجربه
شیخ یعقوب بختیاری در فاصله ۱۱۴۷ تا ۱۱۵۰ پس از عمری طولانی در اصفهان وفات یافت. اگر چه در باره محل وفات وی اختلاف نظر وجود دارد .برخی وفات را در هویزه گزارش کرده اند. در کتاب « تذکره القبور دانشمندان و بزرگان اصفهان» آمده است که شیخ یعقوب در تخت فولاداصفهان به خاک سپرده شد.
عارف واصل شیخ جمال الدین ایذجی
شیخ جمال الدین لور از عرفای قرن هفتم بود و به نقل از « کتاب شدّ الازار اثر معین الدین جنید شیرازی» شیخ جمال الدین اهل ایذه بختیاری بود. وی از مشایخ و صاحبان کرامت است که در قرن هفتم می زیست. در آغاز امی بوده و به تیمار و تعلیم ستوران و اسبان می پرداخت سرانجام به علت زهد و تقوی و ریاضت به مقامات معنوی دست یافت. شیخ نجیب الدین بزغش در احوالات وی می گوید: «وقتی مرا کسی گفت لوری غریب بدین شهر (شیراز) آمده . نام وی جمال الدین و خربه ای موی دارد و در مسجد جامع می باشد… مرا با فقها و نویسندگان کاری نیست. من مردی ام لور و امی و چیزی نمی دانم . مرا با ستور داشتن خوش بود. پیوسته ستوران داشتمی یک روز در پایگاه برابر ستوران نشسته بودم ناگاه حالی بر من مکشوف گشت و جذبه ای ظاهر شد و حجاب منی از پیش من بر داشتند. بی هوش شدم و بیفتادم و در دست و پای ستوران می غلتیدم . چون به هوش آمدم مرا سر توحید مکشوف شده بود…..
وی پیوسته شطحیات گفتی چنانکه جمعی از علماء و صلحا به کفر وی فتوا دادند. پیش اتابک ابوبکر که پادشاه شیراز بودند بردندو عرضه کردند و اجازت قتل او خواستند. اتابک گفت: اگر دو شخص دیگر که در شیرازند فتوا دهند به کفر وی من به قتل وی اجازت دهم. یکی شیخ نجیب الدین بزغش و یکی شیخ معین الدین که بزرگی دیگر بوده است در آن وقت فتوی پیش من آوردند. من بر آن نوشتم که او مجذوب است و مغلوب و کشتن وی جایز نیست. شیخ معین الدین نیز همین نوشت. اتابک به قتل وی اجازت نداد.. و هم وی گفته که یک روز وضو می ساختم و شیخ جمال الدین در من می نگریست چون آب به روی می رسانیدم گفتم ارفع الحدث جمال الدین گفت: هیچ حدثی مانده است ، که می گویی ارفع الحدث بگو ارفع المحدث.» همچنین نقل می کنند: وی با شیخ نجیب الدین مناظره ای داشت ، شیخ جمال الدین خطاب به شیخ نجیب الدین گفت: حال من و خود چگونه می بینی؟ شیخ گفت: می بینم که گوییا هر دو ما در مسجد هستیم که طرفهای ما به دیوار آن مسجد وا نهاده است. شیخ جمال الدین گفت: من در رویت چنین دیده ام و تو در بیان چنین دیده ای. اکنون بگو که در منزلت ما کدام یک بزرگتریم؟ شیخ فرمود: تو در مسجدی نشسته ای که سقف دارد و من در مسجدی ام که مکشوف است. گوییا من طریقه دارم که ترقی دارد و تو این طریقه نداری پس مناظره منقطع شد.
عالم برجسته محمد واعظ مالمیری
محمد واعظ مالمیری (ایذه ای) فرزند ملاحسن و متخلص به مهجور در سال ۱۳۰۷ قمری به دنیا آمد. علوم دینی را در یزد فراگرفت . توسط آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و سید ابوالحسن اصفهانی اجازه روایت دریافت کرد. به سبب قدرت بیان و حافظه سرشار در شمار واعظان برجسته روزگار خویش در آمد. وی همچنین به تجارت نیز اشتغال داشت. – سید محمد مجتهد مالمیری عالم دینی و شاعر در سال ۱۲۲۶ شمسی متولدگردید و متخلص به بسمل بود وی که در سده ۱۲ و اوایل قرن ۱۳ زندگی می کرد در مسجد نو محله مالمیر به امامت جماعت اشتغال داشت. در برخی منابع از وی با نام سید بسم الله مالمیری خادم الشریعت یاد شده است. (مالمیر / مال امیر از نام های قدیم شهر ایذه بوده است)
عارف نامی شیخ عبدالله پیاده
شیخ عبدالله نجفی بختیاری معروف به شیخ پیاده در اصل نامش سیف الله ویسی بود که در سال ۱۲۸۷ شمسی در روستای شش بهره از توابع شهرستان لردگان چهارمحال بختیاری به دنیا آمد. پدرش خان و رئیس طایفه شیخ ویسی (جلیل) شاخه چهارلنگ ایل بختیاری بود. بعد از مرگ پدر ریاست طایفه به ایشان رسید اما وی به تعلقات مادی ودنیوی هیچ گونه دلبستگی نداشت و از کودکی آثار معنوی در اونمایان بود، . ابتدا شیخ عبداله با دختر عموی خود که خواستگاران فراوانی داشت، ازدواج کرد اما در عنفوان جوانی اموال خود را وقف حضرت سیدالشهدا نموده و راهی عتبات عالیات گردید پس از جلب رضایت همسرش و مصلحت اندیشی، وی را طلاق داد و دیگر هیچگاه ازدواج نکرد. و صاحب فرزندی نیز نبود در عتبات با طی به مراحل سلوک وتزکیه وتهذیب نفس به جایی رسیدکه به قول خودایشان به مرحله حق الیقین رسیده بود مرحوم شیخ عبدالله به دلیل اینکه هر سال مسیر عتبات عالیات درکشورعراق را تا مشهدمقدس پیاده طی می کرد،به (شیخ عبدالله پیاده) معروف شده بود. سنش از ۱۷ سالگی نگذشته بود که پدرش درگذشت و ریاست طایفه به وی رسید که مقارن با حکومت رضاشاه بود که سیاستش سرکوب و قلع و قم خوانین و خلع سلاح و یکجانشینی عشایر بود. برای رسیدن به این هدف با وضع قوانین و مقررات دشواری عرصه را بر عشایر بسیار تنگ کرد. در این گیرودار آسیف الله تصمیم گرفت به نجف اشرف عزیمت کند. ابتدا برای عرض ارادت به امام رضا (ع) رهسپار مشهد شد. در این سفر سختی های بسیاری کشید. در بین راه اموالش را وقف حضرت ابوالفضل(ع) کرد. شیخ عبدالله در کربلا و نجف کارگری میکرد و مزدش را در مسیر آشنایی با مسائل و معارف دینی هزینه میکرد تا آنکه در سایه ریاضت و عبادت به مقامات معنوی دست یافت و صاحب کرامات شد و بسیاری از علما از شخصیت وی تجلیل کردند. شیخ عبدالله بیش از ۵۰ مرتبه با پای پیاده به زیارت ائمه معصومین(ع) مشرف شد، از نجف و کربلا پیاده به قم و مشهد می رفت و در راه امامزادگان را هم زیارت می کرد، به همین دلیل به شیخ پیاده شهرت پیدا کرد.
آیت الله شیخ مرتضی حائری، اسماعیل دولابی، شیخ محمد فکور یزدی و حسین مظلومی از دوستان و معاشران شیخ عبدالله پیاده بودند که همه آنها در زهد و تقوی و عرفان جایگاه والایی داشتند. شیخ عبدالله بختیاری در اواخر عمر خود به بیماری اوره مبتلا شد و پس از یک هفته بستری در بیمارستان آیتالله گلپایگانی قم در شب بیستم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۲ قمری مصادف با ۱۱ تیرماه ۶۲ شمسی که سنش از هشتاد سالگی گذشته بود، دارفانی را وداع و در قبرستان بقیع در راه قم به جمکران به خاک سپرده شد.
و علما و عرفای دیگر از جمله عالمان عصر حاضر که نیاز به تحقیق بیشتر است. البته در گستره دیگر اقوام لرتبار در کشور علما و عرفای بزرگ دیگری وجود دارد که در جای خود باید تشریح گردد در اینجا فقط به علما و عرفای بختیاری اشاره گردید. برگرفته از منابع مختلف با ویرایش جدید. ۱۳۹۶
مطالب مرتبط:
شیخ عبداله پیاده عارف نامی بختیاری
مهر ۰۳, ۱۴۰۳ ۰
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۰
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
مهر ۰۳, ۱۴۰۳ ۰
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۰
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
ویژه تاریخ و فرهنگ ایران و سرزمین بختیاری، سرزمین آفتاب، سرزمین آزاد، سرزمین آریایی، سرزمین کوهساران بلند، سرزمین رودهای خروشان، سرزمین چشمه ساران زلال، سرزمین جنگلهای سرسبز، سرزمین دشت های زیبا، سرزمین برف و آب و آفتاب، سرزمین تاریخ و تمدن دیرینه، سرزمین فاتحان مشروطیت، سرزمینی در قلب ایرانزمین… بختیاری بزرگترین قوم ایرانی و آریایی در ایران و تنها قوم صددرصد شیعه..*این سایت آزاد، مستقل و مردمی است. تاسیس1391
شهریور ۳۱, ۱۳۹۷ ۲۶
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
آذر ۱۷, ۱۴۰۲ ۲۳
اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ ۲۲
آذر ۱۰, ۱۳۹۱ ۲۰
تیر ۱۲, ۱۳۹۵ ۱۶
خرداد ۰۲, ۱۳۹۵ ۱۶
آبان ۰۶, ۱۳۹۵ ۱۵
خرداد ۲۰, ۱۳۹۲ ۱۳
مرداد ۱۰, ۱۳۹۵ ۱۲
دی ۰۳, ۱۳۹۴ ۱۰
آذر ۱۱, ۱۴۰۲ ۹
شهریور ۰۸, ۱۳۹۵ ۸
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۸
مهر ۲۶, ۱۴۰۱ ۷
مهر ۰۳, ۱۴۰۳ ۰
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۰
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۸
اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳ ۰
اردیبهشت ۱۰, ۱۴۰۳ ۰
اردیبهشت ۰۷, ۱۴۰۳ ۲
اردیبهشت ۰۵, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۲۹, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۲۴, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۱۹, ۱۴۰۳ ۰
اسفند ۲۵, ۱۴۰۲ ۱
اسفند ۲۴, ۱۴۰۲ ۲
اسفند ۱۷, ۱۴۰۲ ۰
6 ماهپیش
مهر ۰۳, ۱۴۰۳ ۰
📙همایش ملی زندگی، آثار و شخصیت پژمان بختیاری (شاعر بزرگ معاصر، محقق و مترجم) پژمان بختیاری محقق، مترجم و شاعر نامدار...تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۰
📙کتاب” دشتک بر بلندای تاریخ ” منتشر شد. کتاب “دشتک، بر بلندای تاریخ بختیاری” تالیف «رضا بهرامی دشتکی» پس از سالها...خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
معرفی کتاب: این اثر پژوهشی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در فهرست آثار فاخر قرار گرفت و مورد حمایت ویژه واقع گردید…...اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۸
تاریخ بختیاری از آغاز تاکنون مقدمه: سرزمین ایران از آغاز دوران تاریخی به تدریج شاهد شکل گیری کهن ترین تمدن های بشری بود...اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳ ۰
پژمان بختیاری در کلام دکتر کزازی دکتر میرجلال الدین کزازی استاد بزرگ زبان و ادبیات پارسی در سخنانی درباره شخصیت شاعر...اردیبهشت ۰۷, ۱۴۰۳ ۲
آثار منظوم و منثور پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر + نصاویر فهرست کتاب ها و آثار پژمان بختیاری: پژمان بختیاری شاعری...فروردین ۲۹, ۱۴۰۳ ۰
زندگینامه دکتر قیصر امین پور (۱۳۳۸-۱۳۸۶) از شاعران بزرگ معاصر دکتر قیصر امینپور از شاعران بزرگ ایران پس از انقلاب...اسفند ۲۴, ۱۴۰۲ ۲
صفحه پژمان بختیاری ویژه زندگی، اشعار و آثار حسین پژمان بختیاری شاعر بزرگ ایران ■ـ زندگینامه پژمان بختیاری ...اسفند ۱۷, ۱۴۰۲ ۰
در همین کوهستان زنی می زیسته که برابر صد مرد در سرنوشت تاریخ معاصر ما دخیل بوده است. مقصودم «بی بی مریم بختیاری» است…...اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ ۲۲
رضا بهرامی نویسنده و پژوهشگر رضا بهرامی دشتکی(نویسنده و پژوهشگر) رضا بهرامی دشتکی نویسنده و پژوهشگر ایرانی اهل دشتک...آذر ۰۳, ۱۴۰۲ ۶
زندگینامه و اشعار پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر زندگی نامه پژمان بختیاری (۱۳۵۳ـ ۱۲۷۹) حسین پژمان بختیاری،...سرزمین بختیاری در قسمتهای وسیعی از فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در میان رشته کوه های زاگرس میانی اغلب در استان های: «چهارمحال بختیاری، خوزستان، اصفهان، لرستان، کهگیلویه بویراحمد» و بخش هایی از استانهای «فارس، بوشهر، مرکزی، ایلام و..» قرار دارد.
علاوه بر آن جمعیت عظیمی از بختیاری ها در تهران، اصفهان، شیراز، اهواز، قم و کرج و.. سکونت دارند و با احتساب سایر اقوام لرتبار گستره وسیع تری پیدا می کند. سرزمین پهناور بختیاری از موقعیت طبیعی و جغرافیایی ویژه ای در قلب ایران زمین برخوردار است.
بزرگترین رودخانه های کشور «زاینده رود»، «رود کارون» و «رود دز» از «زردکوه بختیاری» سرچشمه می گیرند. با طبیعت بکر و زیبا، رودهای خروشان، چشمه ساران زلال، جنگلهای سرسبز و مناطق دیدنی و گردشگری بی نظیر...
تاریخ دزدی شیرسنگی جزئی از تمدن عیلام است از شمشیر روی تن شیر حک شده معلوم است