دی ۰۵, ۱۳۹۵ سرزمین ما شعر و ادب, موضوعات سایت ۰
شاعران بختیاری()
یوسفعلی میرشکاک، از شاعران و نویسندگان برجسته کشور
شاعر، نویسنده، طنز پرداز، منتقد، روزنامه نگار
یوسفعلی میرشکاک از شاعران و نویسندگان برجسته کشور است وی متولد بیستم شهریور ۱۳۳۸ در روستای «خیرآباد معلا» از توابع شوش خوزستان (طایفه ساکی چهارلنگ بختیاری) است. در زادگاه خود خواندن و نوشتن آموخت. شاهنامهخوانیها و فایزخوانیهای پدرش در آن سن تاثیری عمیق در او بر جای گذاشت به نحوی که از سالهای نوجوانی میل پایان ناپذیر به مطالعه و خواندن پیدا نمود و در جستجوی کتابهای تازه بر می آمد. در زمان تحصیل در دبیرستان که وی مصادف با حوادث انقلاب بود، به دلیل شعارهای سیاسی ماموران خانه پدریش را مورد بازرسی قرار دادند خود وی در خانه نبود، اما بخش زیادی از کتابهایش را از بین بردند
اندک زمانی پس از انقلاب بود که راهی تهران شد و در آنجا به حلقه شاعران نوپای انقلابی پیوست و از همان زمان به عنوان شاعری با زبان محکم و حماسی در میان دیگران شناخته شد. نگاه نافذ و گیرا و صدای پرطنیناش باعث میشد در هر مجلسی که به شعرخوانی میپردازد، خیلی زود شناخته شود و نام و چهرهاش در اذهان بماند. فعالیت سیاسی و مطبوعاتیاش را از همین دوران در حزب جمهوری اسلامی و سپس روزنامه این حرب و نیز در روزنامه کیهان شروع کرد و چندی نگذشت که مسئولیت صفحات ادبی این روزنامهها به او سپرده شد.
با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای حق علیه باطل پیوست تا وظیفه خود را برای دفاع از آب و خاک این مرز و بوم به انجام برساند. با آنکه سالها از پایان جنگ گذشته تاثیر آن بر روح او هنوز باقی است؛ هنوز هم وقتی صحنه به شهادت رسیدن برخی از دوستانش را با زبان تشنه به یاد میآورد، گویی آواری از اندوه بر سرش فرود میآید….
دهه شصت علاوه بر حضور در جبهه دههای بود که او جایگاه خود را به عنوان یک شاعر و منتقد ادبی به تثبیت رساند و آثار او یکی پس از دیگری منتشر شدند. نخستین مجموعه شعر او با عنوان «قلندران خلیج» در همین دهه منتشر شد. دیوان بزرگترین شاعر سبک هندی «عبدالقادر بیدل دهلوی» برای اولین بار در ایران به همت و تصحیح او به چاپ رسید. او در همین دوران نقاشی را که همواره به آن علاقهمند بود جدیتر گرفت و تابلوهای ارزشمندی خلق کرد. تا کنون چندین نمایشگاه از آثار نقاشی او برگزار شده که با استقبال پرشور علاقهمندان به این هنر مواجه شده است. مجموعه شعرهای او با عنوان «ماه و کتان»، «از چشم اژدها»، «از زبان یک یاغی» و… یکی پس از دیگری به چاپ میرسیدند و او همچنان در حال خواندن و آموختن بود. او یکی از بهترین منتقدان ادبی دوران ما است و شاهد این سخن مقالات متعدد و آثاری است که در این زمینه منتشر کرده که از آن جمله میتوان به کتابهای «در سایه سیمرغ» و «اجمال و تفصیل» اشاره کرد.
این شاعر همچنین از چهرههای درخشان غزل و چهارپارهسرایی در شعر سه دهه اخیر به شمار می رود. از دیگر مجموعه شعرهای او میتوان به «جای دندان پلنگ» و «زخم بیبهبود» اشاره کرد. جایزه جشنواره شعر فجر را از آن خود کرده و به عنوان یکی از پیشکسوتان شعر سه دهه اخیر بارها از او تقدیر شده است.
ویژگی دیگر او قدرت و توان بالا در طنزنویسی است. کتاب «دیپلماتنامه» او جایزه بهترین طنز مکتوب کشور را از آن خود کرده است. بارها در جشنواره سراسری طنز کشور از او تقدیر شده و جوایز فراوانی برده و حالا البته به عنوان داور در این جشنوارهها حضور پیدا میکند.
او سالها است به تدریس و تاویل شاهنامه فردوسی مشغول است و در این زمینه تحقیقات ارزشمندی را به چاپ رسانده است. در زمینههای اجتماعی نیز نقطهنظرات و انتقادات ارزشمندی دارد که بخشهایی از آنها در کتابی با عنوان «غفلت و رسانههای فراگیر» به چاپ رسیدهاند. از دیگر آثار او میتوان به این نامها و عناوین اشاره کرد: «نامه به رئیسجمهور آینده»، «فرامرزنامه»، «ستیز با خویشتن و جهان» و…
میرشکاک در سی و اند سال اخیر شعر گفته است، نقد ادبی نوشته است، طنز پرداخته است، یادداشتهای سیاسی، مقالات و مقولات فکری- فلسفی و… نوشته اما در همه اینها «یوسفعلی میرشکاک» بوده است، با مهر و امضای شخصی و اسلوب منحصر بهفرد و نگاه ویژه خودش.
اینها مایه تحسین اوست اما برای آنهاکه دردشان «کلمه» و دغدغههای «شعر» است، این، مایه تأسف است. این تغییر میزانسنها، باعث درمحاق رفتن شخصیت کمنظیر او بهعنوان یک شاعر معاصر است.
صدق کلام چیزی نیست که بتوان آن را در کارگاههای نقد شعر به کسی آموخت یا آن را در واحدهای دانشگاه، پاس کرد. اینکه شاعر، خودش باشد نه بیشتر و نه کمتر، توفیقی نیست که نصیب هر شاعری شود. یکی از وجوه منحصر بهفرد شخصیت شعری یوسفعلی میرشکاک، همین صدق کلام است؛ چه در دوره جنگ که «مرثیهسرای حماسههای ایلی» بود. و دنباله کار منوچهر آتشی را با دمیدن خون حماسی شگفتانگیزی در ابیات شاهکاری از این دست پی میگرفت:
ای برادر ای کمانچه، ناله ات
بوی اسب تیرخورده میدهد
بوی سرنگونی سوار دل
بوی عشق تازهمرده میدهد
و چه در دوران بعد.. اما حکایت میرشکاک با غزل و به طور کلی شعر کلاسیک، حکایت دیگری است. تبحر او را ابتدا باید در چهار پارههایش جست؛ چهارپارههایی که از او در دفترهایی مثل «ماهو کتان» خواندهایم و بیهیچ تردیدی پس از عصر طلایی چهارپارهسرایی و شاعران بزرگی چون نادرپور و توللی، برخی از چهارپارههای میرشکاک، به حق احیاگر این قالب نوکلاسیک و در زمره نمونههای مثالزدنی چهارپاره به شمار میروند. در غزل؛ او دو جریان موازی را دنبال میکرد؛ یک جریان، غزل متاثر از طرز بیدل دهلوی است که نهتنها او بلکه نسلی از غزلسرایان پس از انقلاب از جمله سیداحمد عزیزی به دنبال آن رفتند، بلکه بهتر بگوییم دچار آن شدند.
اما جریان دوم که یوسف در آن غزل سرود، غزلهایی است که حسب حال خود اوست و هرقدر به این طرف میآییم، سادهتر و دلنشینتر میشود. سیدعبدالجواد موسوی در مقدمهای که بر گزیده اشعار یوسف نگاشته است (انتشارات سوره مهر، سال ۱۳۸۵) بهدرستی دست روی ایندست غزلهای او گذاشته است؛ غزلهایی با «تم» شکست و حسرت و لحنی استوار و حماسی:
دورم از یاران ز خاطر بردهام خود را در اینجا
میگدازم همچو نخل تشنه هستم تا در اینجا
چند سرگردانتر از دریا بر این ساحل نشستن
سایهای حتی نمیپرسد کیام آیا در اینجا
گرد باد! ای همعنان با من بپرس از این بیابان
تا کدامین روز میمانیم و تا کی ما در اینجا
هر گلی اینجا بهاری کوچک است آری ندیدم
رازقی را بیپناه از وحشت سرما در اینجا
برگ سبزی یادگار آه سردی یاد یاری
هر گیاهی گرم کاری آسمانفرسا در اینجا
با من اما ماند سنگی؛ دست تنگی پای لنگی
سنگ بر دل، دست بر سر، غرق در گل پا در اینجا
آه اگر پایان نگیرد همچو سرگردانی من
گردش گرداب گرد گریه دریا در اینجا
چند چون بار گرانی مایه آزار یاران
خویش را زین بیشتر یوسف مکن رسوا در اینجا
ای سکوت سایهگستر بار کن تا بار دیگر
کس نبیند خستهات بیپیر و بیپروا در اینجا
ومقطع غزل که خلاصه سرگشتگیها و شوریدگیهای اوست و چقدر هم صادقانه و بیریا است…
میرشکاک می کوشد در غزلهایش (این دست غزلهایش) سفر ادیسهوار یک خوابگرد را در انتهای راه نشان دهد؛ خوابگردی که در پی جستوجوی «شمایل حماسی انسان» گاهی به مردان ایل دل بسته است… و اکنون در انتهای راه، در حال و هوای یک دهه اخیرش که به عوالم قلندری و تصوف روی آورده است، به اولیای خدا و شهسواران ملکوت دل بسته است و کلامش را یکسره وقف عشق ازلی خود (و چرا خود که از نظرگاهی که او مینگرد حتی دشمنان آن بزرگان در دایره عشق آنان ذرههایی سرگردانند) به آن بزرگواران کرده است. .. بدینترتیب هر قدر یوسفعلی میرشکاک به ایستگاههای آخر نزدیکتر میشود، حرف اول خود را راحتتر، صریحتر و سادهتر میزند، چرا که ممدوحان او در ایستگاه آخر، سزاوار حماسیترین( و اگر آنان که ما را متهم به «تشیع غالی» میکنند خرده نگیرند) و «الوهیترین» اوصاف هستند. شعرهای یوسفعلی میرشکاک در این اواخر به مرتبت «سهولت و امتناع» نزدیک شده است، بسیار نزدیک و این حاصل یک عمر مجاهدت او در آستان کلمه است.
اما آنچه در آن سالها اشعار میرشکاک را نسبت به دیگر شاعران متمایز میکرد، فرهنگ بومی زادگاهش بود و پیوند حماسهی ایران اسلامی با حماسهها و آیینهای بختیاری:
شبیخون
(به یاد شهید علیمردان خان بختیاری)
بیشه بیدار بود و بید و بلوط
بادبانهای باد آتشگرد
رو به امواج جاودانه ی کوه
پشت با دشت پر ز مرکب و مرد
….
سم به سم، داغ مرگ بر تن دشت
اسبها سرخ، سبز، پیسه و زرد
یال آشفته موج، زین گرداب
زیر زین کبود پوشیده
صخره هایی سبک روان بر آب
…
خاک، تن تفته،خسته، خرد و خراب
زره نقش نعل پوشیده
سر به دامان کوه، خفته ستان
سوگواران بیشه اش بر سر
دشنه بر شال بسته، گندمزار
حائل دشت و بیشه، تیر و تبر
بوی زوبین گشوده بال سیاه
خنده ای سرخ مانده روی سپر
…
بار دیگر دهل دهان وا کرد
بیشه پر شد ز شیون شیپور
بر میان بسته تیغ، بید و بلوط
پابه پای برهنه پا مردان
سنگ در دامن زنان شکنج
داس در دست دختران غرور
آستان سبز، جنگل سرسخت
آستین سرخ روبروی سپاه
اسبها خیره در گراز بلوط
بیدهای پیاده ببر سیاه
…
پشت هر خرگ خشمگین، مردی
با تفنگی،عبوس، دل همه هول
چشم چون مار تشنه در مرداد
اسبی از بانک تندری رم کرد
واژگون صخره ای به خاک افتاد
…
بیشه ره بر عبور اسبان بست
چنگ واکرد خرک خشم آگین
شاخ «کِلخونگ» یال اسب گرفت
دوخت ارژن سوار را به زمین
…
داس در دست گیسوان در باد
دختران روبروی سربازان
بدلگام اسبها ربوده افسار
رو به اعماق تیرگی تازان
…
بیل و داس و کلند و تیغ و تبر
گرد باروت تشنه، حلقه زده
جگر سبز خنگ و جان سوار
گرد بر گرد دشنه، حلقه زده
…
پر زباروت گوشِ «چوخاها»
در گریز از مسیر چشم تفنگ
مانده در چاه بیشه سرگردان
شعله ی شیرگیر خشم تفنگ
…
«هَووُها»۱٫٫! دشت پر شداز فریاد
داسها، اهتزاز سرخ و بنفش
بیل ها، بیرق نشسته به خون
گیسوان زنان گسسته درفش
«هُو اَمو ندین بِسُو»۲ زنان هجوم
کِل زنان رو به دشت تنگ مجال
دست در حلقه ی رکاب زده
پا به پای پیادگان «بَساک»
سر برآورده همچو خرگ کبود
اسب تاران «راکی»۳ از دل خاک
…
یوسفعلی میرشکاک ـ تهران مرداد ۱۳۶۵
ــــــــــــــــــــــ
۱ـ هیاهو ۲ـ هان امان مدهیدشان
۳ و ۴ ـ دو طایفه از بختیاری
****
برخی دیگر از اشعار فارسی و گویشی بختیاری میرشکاک:
یاد اَر چه نیکُنی زِ مو ای یارِ چارلنگ/ یادِت بِخیر ای گُلِ کُهسارِ چارلَنگ
ای گُل چه وَستِه مَرکه اِخوی دل زِموبُری/ بَندی به دِشمِنونِ نِشوندارِچارلَنگ
رَو پُرس کو چه کِردِنِه ای مُشتِ بی خدا/ زی پیشتَر به مردُم هُموار چارلَنگ
پارِت به ویرمَندچه دونی چِه وَس چه رَهد/ زی پایتَختِ پیر به پیرارِ چارلَنگ
وا زورِ انگلیس و قُرون خَردِن دُرو / تَش زیدبه خرمن گل وگُلزار چارلنگ
از ویرِ مو نَرَهدِه و تا مرگ نیرِوِه / تا زِین به قِرقِره سَرِ سَردارِ چارلَنگ
هرچَن به مودیاره که چی خینِ”مَمدلی”/ اَفتَو سَر ایدِرارِه زِ شَوگارِ چارلَنگ
کاری مَکُن که ننگِ لُرون بُوییم زی بَتَر / تاریک تَر کُنیم شَوِ تارِ چار لَنگ
اَر کُر بُو خوتی بِنِه دِندونه ری جِیَر / تا سَر زَنه درفش جهوندارِ چارلَنگ
***
عمری عبث آرزوی حق می کردم
روی دل خود به سوی حق می کردم
با خود همه گفتگوی حق می کردم
حق بودم و جستجوی حق می کردم
عمریست که جز عشق علی کارم نیست
جز یاد علی مونس و غمخوارم نیست
گر با دو جهان خدا به کین برخیزم
دانم که به جز علی نگهدارم نیست
عریانم و رنگ و بویی ار هست تویی
ویرانم و آرزویی ار هست تویی
استاد هزار شیوه نیرنگ منم
با این همه، های و هویی ار هست تویی
می خواستم ای دوست که یارت باشم
شمع شب خلوتگه تارت باشم
دیدم که به خورشید تمایل داری
آیینه شدم که درکنارت باشم
***
شب است و پنجره ای دارم که روبروی تهی باز است
شکسته حنجره ای دارم که قاب خالی آواز است
در این قفس نفسی دارم پرنده وار تپیدنها
که رفت و آمد سنگینش شکسته بالی پرواز است
دلا اگرچه گرفتاری، به خون روشن خود خو کن
به گوش سینه چه می خوانی؟ زبان آینه غماز است
زبان به شکوه گشودن را که بست گوش شنیدنها
به روی عرض نیاز ما، همین گشوده در ناز است
به وهم رفتن شب خون شد گلوی خواندن چاووشان
جنون شد آنهمه خون، غافل، که فتنه را سر ِ آغاز است
زبان آینه روشن بود اگر دلش نه از آهن بود
چرا خبر نشدیم ایدل سیاهی آینه پرداز است
در این حصار سیاه آیین به آفتاب نیازی نیست
که بال کرکس خاموشی در اوج ممکن پرواز است
….
منابع:
روزنامه همشهری
کتاب آنزان ـ ۱۳۷۴
مطالب مرتبط:
تاریخ ادبیات بختیاری ـ رضا بهرامی دشتکی
..
bigthemeتیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
ویژه تاریخ و فرهنگ ایران و سرزمین بختیاری، سرزمین آفتاب، سرزمین آزاد، سرزمین آریایی، سرزمین کوهساران بلند، سرزمین رودهای خروشان، سرزمین چشمه ساران زلال، سرزمین جنگلهای سرسبز، سرزمین دشت های زیبا، سرزمین برف و آب و آفتاب، سرزمین تاریخ و تمدن دیرینه، سرزمین فاتحان مشروطیت، سرزمینی در قلب ایرانزمین… بختیاری بزرگترین قوم ایرانی و آریایی در ایران و تنها قوم صددرصد شیعه..*این سایت آزاد، مستقل و مردمی است. تاسیس1391
شهریور ۳۱, ۱۳۹۷ ۲۶
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ ۲۴
آذر ۱۷, ۱۴۰۲ ۲۳
آذر ۱۰, ۱۳۹۱ ۲۱
تیر ۱۲, ۱۳۹۵ ۱۶
خرداد ۰۲, ۱۳۹۵ ۱۶
آبان ۰۶, ۱۳۹۵ ۱۵
خرداد ۲۰, ۱۳۹۲ ۱۳
مرداد ۱۰, ۱۳۹۵ ۱۲
دی ۰۳, ۱۳۹۴ ۱۰
آذر ۱۱, ۱۴۰۲ ۹
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
شهریور ۰۸, ۱۳۹۵ ۸
مهر ۲۶, ۱۴۰۱ ۷
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
تیر ۰۱, ۱۴۰۳ ۴
خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳ ۰
اردیبهشت ۱۰, ۱۴۰۳ ۰
اردیبهشت ۰۷, ۱۴۰۳ ۲
اردیبهشت ۰۵, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۲۹, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۲۴, ۱۴۰۳ ۰
فروردین ۱۹, ۱۴۰۳ ۰
اسفند ۲۵, ۱۴۰۲ ۱
اسفند ۲۴, ۱۴۰۲ ۲
اسفند ۲۰, ۱۴۰۲ ۰
اسفند ۱۷, ۱۴۰۲ ۰
5 ماهپیش
تیر ۲۸, ۱۴۰۳ ۴
📙کتاب” دشتک بر بلندای تاریخ ” منتشر شد. کتاب “دشتک، بر بلندای تاریخ بختیاری” تالیف «رضا بهرامی دشتکی» پس از سالها...خرداد ۱۹, ۱۴۰۳ ۲۴
معرفی کتاب: این اثر پژوهشی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در فهرست آثار فاخر قرار گرفت و مورد حمایت ویژه واقع گردید…...اردیبهشت ۲۹, ۱۴۰۳ ۹
تاریخ بختیاری از آغاز تاکنون مقدمه: سرزمین ایران از آغاز دوران تاریخی به تدریج شاهد شکل گیری کهن ترین تمدن های بشری بود...اردیبهشت ۲۰, ۱۴۰۳ ۰
پژمان بختیاری در کلام دکتر کزازی دکتر میرجلال الدین کزازی استاد بزرگ زبان و ادبیات پارسی در سخنانی درباره شخصیت شاعر...اردیبهشت ۰۷, ۱۴۰۳ ۲
آثار منظوم و منثور پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر + نصاویر فهرست کتاب ها و آثار پژمان بختیاری: پژمان بختیاری شاعری...فروردین ۲۹, ۱۴۰۳ ۰
زندگینامه دکتر قیصر امین پور (۱۳۳۸-۱۳۸۶) از شاعران بزرگ معاصر دکتر قیصر امینپور از شاعران بزرگ ایران پس از انقلاب...اسفند ۲۴, ۱۴۰۲ ۲
صفحه پژمان بختیاری ویژه زندگی، اشعار و آثار حسین پژمان بختیاری شاعر بزرگ ایران ■ـ زندگینامه پژمان بختیاری ...اسفند ۱۷, ۱۴۰۲ ۰
در همین کوهستان زنی می زیسته که برابر صد مرد در سرنوشت تاریخ معاصر ما دخیل بوده است. مقصودم «بی بی مریم بختیاری» است…...اسفند ۱۱, ۱۴۰۲ ۲۴
رضا بهرامی نویسنده و پژوهشگر رضا بهرامی دشتکی(نویسنده و پژوهشگر) رضا بهرامی دشتکی نویسنده و پژوهشگر ایرانی اهل دشتک...آذر ۰۳, ۱۴۰۲ ۶
زندگینامه و اشعار پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر زندگی نامه پژمان بختیاری (۱۳۵۳ـ ۱۲۷۹) حسین پژمان بختیاری،...تیر ۲۲, ۱۴۰۲ ۰
سردار اسعد چهره ملی و مذهب گرا در مشروطیت (به مناسبت ۲۲ تیرماه سالروز فتح تهران توسط بختیاریها و ۲۵ تیر ۱۲۸۸ سالروز...سرزمین بختیاری در قسمتهای وسیعی از فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در میان رشته کوه های زاگرس میانی اغلب در استان های: «چهارمحال بختیاری، خوزستان، اصفهان، لرستان، کهگیلویه بویراحمد» و بخش هایی از استانهای «فارس، بوشهر، مرکزی، ایلام و..» قرار دارد.
علاوه بر آن جمعیت عظیمی از بختیاری ها در تهران، اصفهان، شیراز، اهواز، قم و کرج و.. سکونت دارند و با احتساب سایر اقوام لرتبار گستره وسیع تری پیدا می کند. سرزمین پهناور بختیاری از موقعیت طبیعی و جغرافیایی ویژه ای در قلب ایران زمین برخوردار است.
بزرگترین رودخانه های کشور «زاینده رود»، «رود کارون» و «رود دز» از «زردکوه بختیاری» سرچشمه می گیرند. با طبیعت بکر و زیبا، رودهای خروشان، چشمه ساران زلال، جنگلهای سرسبز و مناطق دیدنی و گردشگری بی نظیر...